تحقیق آماده شخصيتها و طبقات اجتماعي وصف شده در سووشون – 12 صفحه وورد قابل ویرایش
طرح رمان سووشون بر عمل، شخصيت و انديشه متكي است كه هر سه اين عوامل را ميتوان در عنصر شخصيت خلاصه كرد. شخصيتها در طول رمان ديگرگون و متحول ميشوند و گاه به كمال ميرسند. از برخورد آنها با يكديگر، انديشهها، رفتارها، كنشها و واكنشهايشان قصهي رمان شكل ميگيرد. شروع رمان از اين لحاظ اهميت بسيار دارد. اولين جملهاي كه هر كس بر زبان ميآورد تا اندازهي زيادي شخصيتش را مينمايد. آدمهاي اين رمان زنده و ملموس هستند و با دقت و قدرت مشاهدهي درخشاني ترسيم شدهاند و برخلاف باور برخي منتقدان نميتوان آنها را تيپي دانست.53
اين شخصيتها به قدري طبيعي و مشخصاند كه «هر يك روحيه و عملكرد گروه اجتماعي معيني را مجسم ميكنند، البته هيچ يك از آنان در حد تيپ نميمانند. همهشان فرديتي خاص دارند و به آساني از يكديگر تميز داده ميشوند»54 هرچند ممكن است گاه برخي شخصيتها به تيپ نزديك شوند اما با اين همه يكسره از مشخصات فردي دور نيستند. خان كاكا و مستر زينگر از اين دستهاند. با آنكه خان كاكا را ميتوان نمونهي تيپيكال اربابان آن دوران به شمار آورد با اين حال داراي ويژگيها و رفتارهاي فردي خاصي است كه هيچ ارتباطي با ارباب بودنش ندارد و جزء شخصيت ويژهي خود اوست.
مستر زينگر هم همين طور است. او نمونهي تيپيكال استعمارگر است و هدفي جز روبه راه كردن اوضاع براي برتري و قدرتمندي هرچه بيشتر كشورش ندارد و چهرهاي رياكار و نفرتانگيز دارد، با اين حال بيش و كم ويژگيهاي شخصيت او نيز در روايت جلوه ميكند.
البته ميزان آشنايي مخاطب با شخصيتها يكسان نيست. با خاتمه يافتن رمان، مخاطب با برخي شخصيتها به طور كامل آشنا ميشود و چهرهاي روشن و دقيق از او در ذهنش برجاي ميماند و جدا از صورت ظاهر، با باطن و افكار آنها نيز خوگر ميشود و چه بسا با آنها همسو و همدل شود. زري، عمهخانم،عزتالدولـه، خانم فتوحي، خسرو، هرمز و كلو از اين دستند. در طول رمان مخاطب دنياي اين اشخاص را به خوبي ميشناسد. شايد اين مسأله كه دنياي زنان و كودكان به گونهاي پررنگ رخ مينمايد به متمركز بودن زاويه ديد راوي بر روي زري بازگردد. از آنجا كه مخاطب با رويدادها و حوادث داستان از طريق ذهن زنانهي زري ارتباط مييابد، طبيعي است كه در آن با دغدغهها، افكار و تشويشهاي زنان و كودكان پيوند بهتري گيرد و دنياي مردان و مبارزهجويان را از فاصلهاي به اندازهي فاصلهي ميان ذهن زن محصور در خانه و خانواده و مرد مستغرق جامعه و سياست ببيند. شايد اگر منتقداني كه بر سووشون خرده گرفتهاند كه هيچ يك از قهرمانانش «به طور كامل معرفي نميگردند واز شخصيت هر يك بعدي از ابعاد، آن هم به گونهاي ناقص عرضه ميگردد»55 به زاويه روايت آن با دقت بيشتري مينگريستند ، درمييافتند كه اگر روايت زري از دنيا، افكار و اهداف قهرمانان مرد كامل نيست به خاطر فاصلهاي است كه هميشه ميان آنها وجود داشته است. آنچه زري از مبارزهي يوسف ميداند تنها از راه پشت درگوش ايستادنها و شنودهاي ناقص به دست آمده است، يا در حين چاي و قليان آوردن و پذيرايي كردن از ميهمانان او چيزهاي پراكندهاي شنيده است. اگر نويسنده فاصلهي ميان زري و فضاهاي مردانه را برميداشت بر واقعنمايي آن آسيبي جدي وارد ميشد. حقيقت اين است كه نويسنده و راوي با حفظ اين فاصله يكي از واقعيتهاي اجتماعي آن دوران را پيش چشم مخاطب قرار داده است. درست است كه مخاطب با نگاه زري مينگرد و راوي به شخصيت زري بسيار نزديك است و گاه حتي با آن يكي ميشود، اما حوادث و رويدادهاي رمان حول محور يوسف ميگردند. به تعبيري زري و به تعبيري ديگر يوسف شخصيت اصلي اين رمان است. در حقيقت مخاطب با چشم و احساس زري رفتار يوسف را تعقيب ميكند