تحقیق آماده آراء اسلام در باب تغذيه – 49 برگ وورد قابل ویرایش
تحقیق آماده آراء اسلام در باب تغذيه – 49 برگ وورد قابل ویرایش
جهان با آنکه خوشی و نعمت فراوان دارد بلا و نقمتش نیز بسیار است.
موجودی که در این خانه سکنی گرفته زیر آسماني كه به آسانی رگبار بلا بر او میبارد، روی زمینی که درههایش، فنایش به میان خود میکشد اگر لحظهای از خود غافل بماند بیدرنگ همه چیز را از دست میدهد.
نیرویی که در مبارزه با گرفتاریها صرف میشود تحت یک سلسله شرایط و آدابی است که مجموعة آن را علم بهداشت میگویند.
بهداشت امروز تمام وقتش صرف جلوگیری از سرایت امراض و مبارزه با انواع میکربهاست اما در مکتب اسلام، بهداشت (طب دین) معنی عمومیتري دارد که مبارزه با میکرب ها از فروع آن محسوب میشود.
از نظر اسلام، انسان موجوديست که برای زندگی در عوالم مادی و معنوی، سلامت و امنیت میخواهد. در منطق اسلام روح و بدن گر چه دو موجود مستقل هستند ولی چنان با هم پیوستگی دارند که سلامت و مرض هر یک در دیگری مؤثر است. بهداشت اسلام حافظ روح و بدن هر دو میباشد البته بدن برای روح آلت و وسیلهای بیش نیست.
پیشوایان اسلام که همان طبیبان روحانی میباشند دستوراتشان غالباً مرکب از آداب ظاهری و باطنی (مادی ومعنوی) است. رسالت و هدایت آنان برای آنست که انسان به سوی کمالات معنوی و ترقیات روحی حرکت کند ولی چون سلامت تن در سعادت روح مدخلیت دارد، قسمتی از تعلیمات پیشوایان دین راجع به وظایف تن بودهاست و راه سلامتی و خوشبختی آن(بدن) را نیز بیان کردهاند.
امیرالمؤمنين علی(ع) میفرماید :
برای بدن شش حالت است: صحت و مرض و خواب و بیداری و موت و حیات، همچنان برای روح صحتش به یقین، مرضش تردید، خوابش غفلت، بیداريش توجه، مرگش نادانی و زندگیش دانش است .
حیات واقعی هر موجود بسته به روح و معنویت اوست. راهنماییهای ائمه علیهمالسلام در زمینه بهداشت و تغذیه صحیح و عدم استفاده از برخی مواد غذایی و آشامیدنی، از آنجهت است که بدن افزارِ روح و اسباب کار آنست که وقتی باشد هنر و هنرمندی خود را نشان میدهد. تکلیفی که برای بدن مقرر کردهاند صرفاً از آنروست که با روح و عمل ارتباط دارد.
برتری انسان بر سایر موجودات نیز به واسطه عقل و روح او میباشد. دین اجازه نمیدهد که بشر عقل و درک خود را ولو برای یک لحظه از دست دهد و عمده مبارزات اسلام با شراب و قمار و سایر هوسرانيها برای حفظ حیات بشری یعنی روح، عقل و ادراک است.
در کتاب قرآن (کاملترین سفرنامه روح انسانی)، دستورات لازم برای صعود به آسمان عقل و روح مطرح شدهاست و جمیع علوم و معارف مختلف در آن فراهم میباشد، خداوند در عالم مادی نیز شرایط و زمینه و ابزار را براي این سیر و صعود مهیا کرده از جمله این شرایط حواس انسان است اگر در یکی از آنها خللی به وجود آید انسان قسمتی از معلومات خود را از دست میدهد. بنابراین هرچه بدن سالم تر باشد قوای خمسه و پنجگانه او کاملتر و معلوماتش زیادتر خواهد بود.
یکی از عوامل سقوط جوامع و ملل، استفاده از محرمات و خمریات است که به واسطه استفاده از آنها مقداری از حواس و عقل و ادراک و شعور انسان از بین رفته و ابزار صعود به عالم روحانی خدشهدار میشود.در این بخش، سعی شده كه تا حدودی دستورات دین در رابطه با نوع تغذیه درست و اغذیه و نوشیدنیهاي حرام و حلال و تأثیرات آنها مطرح شود.
1- فلسفه غذا خوردن و آراء معصومین علیهمالسلام در این رابطه
تمام موجودات زنده برای آنکه بتوانند به زندگی خود ادامه دهند احتیاج به غذا دارند.
برای رشد و ساخته شدن اجزاء بدن، خوردن غذا به حد ضرورت لازم است. انجام فعالیتهای حیاتی مثل کار قلب و دستگاه تنفس، ساختن ترشحات غدد داخلی، مبارزه عوامل بیماریها، حرکات بدن، قدرت تفکر و کار و فعالیت انسان و… همه از دریافت مواد غذایی لازم، سرچشمه میگیرد. بزرگترین فیزیولوژیست قرن نوزدهم به نام پدر فیزیولوژی جدید، کلد برنارد در این باره میگوید: غذاها عبارتند از موادی که برای حفظ اثرات حیات و ترمیم موادی که دائماً از بدن کم میشوند به کار میروند.
در رابطه با وعدههای غذایی در شبانه روز نیز توصیههایی صورت گرفتهاست.
«در روایات اسلامی برای تداوم سلامت و شادابی انسان، خوردن دو وعده غذایی در صبح و شام، توصیه شدهاست .اهل بهشت نیز که دارالسلام، جاوید هستند، دو وعده، غذا میخورند:
و لهم رزقهم فیها بکرة و عشیاً. و در بهشت، هر صبح و شام، روزی آنان آماده است .»
خداوند حکیم در آیه 31 سوره اعراف به مسرفان اشاره میکند و میفرماید:
«کلوا و اشربوا و لا تسرفوا اِنَّهُ لا یُحِبُ المسرفین.
از نعمتهای خدا بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.»
خداوند با بیان این آیه و عبارت «لاتُسرِفوا» بنا دارد که ریشه بیماریها را از بین ببرد و پُرخوری و زیادهروی را ریشه بیماریها معرفی میکند.
در احادیث مختلف نیز پُرخوری نهی و مذمت شدهاست از جمله پیامبر(ص) میفرماید : المُومن یأ کل فی معاء واحد ، و المنافق فی سبعه أمعاء .