تحقیق آماده عمربن سعدبن ابي وقّاصشيعه آلابي سفيان – 21 برگ وورد قابل ویرایش
تحقیق آماده عمربن سعدبن ابي وقّاصشيعه آلابي سفيان – 21 برگ وورد قابل ویرایش
مدخل:
عمربن سعد شيعه آل ابي سفيان
در ميان خاندان ابي وقّاص نام سعد و عمربن سعد از برجستگي خاصي برخورداراست. عمر پسر سعد وقّاص از سرداران صدر اسلام بود. از جمله تابعين و نسلدوميهايي است كه در زمره پيروان آل ابي سفيان و خاندان بني اميه قرار گرفت. خانداني كه تاسال هشتم هجري در مقابل اسلام مقاومت كرده و در تلاش بودند حكومت اسلامي وپيامبر خدا(ص) را از پاي درآورند و وقتي كه قدرت اسلام آنان را به زانو در آورد به اجباربه اسلام گرويدند و از جمله آزادشدگان پيامبر(ص) هستند كه به آنان «طلقاء» ميگفتند.
سعد وقاص صحابه رسول خدا(ص) كه در زمان پيامبر(ص) سابقه نسبتاً خوبي از خود به يادگار گذاشته بود پسرش در خدمت فرزند طلقاء قرار گرفت و تاجايي پيش رفت كه براي بهدست آوردن مقام و پست دنيايي پسر پيامبر(ص) را با وضع فجيعي به شهادت رساند. وي از جمله كساني بود كه عليه حجربن عدي و يارانششهادت به فتنه گري داد و سبب شد كه حجر در«مرج عذراء» به شهادت برسد. اما با تمامبندگيها و نوكري هايي كه براي معاويه و يزيد بن معاويه و عبيدالله بن زياد كرد بهمقصود خود نرسيد و بعد از بيان امام حسين (ع) كه در روز عاشورا صدا زد «ويلكم يا شيعهآل ابي سفيان ان لم تكن لكم دين و كنتم لا تخافون بوم المعاد فكونوا احراراً في دنياك»
عنوان «شيعه آل ابي سفيان» يافت كه تفصيل آن ضمن گفتارهائي خواهد آمد.
گفتار اول: عمربن سعد پيش از وقايع كربلا
1ـ عمربن سعد و فتوحات عراق همراه پدر
عمربن سعد يكي از سي و پنج فرزند سعدبن ابي وقّاص است. عمر و برادرش محمد كه حجاج بن يوسف ثقفي در دير جماجم او را كشت و خواهرانش حفصه، ام قاسم و ام كلثوماز يك مادر ميباشند به نام ماويه دختر قيس بن معدي كرب از قبيله كنده. او نيز مانند پدرش روحيه نظاميگري دارد به همين خاطر است كه در فتوحات عراق در سنين نوجوانيو جواني همراه پدر شركت دارد و گويا بعد از فتوحات دركوفه ماندگار شده است.
به نوشته طبري ابن اسحق ميگويد: عمر به سعدبن ابي وقّاص نوشت: اكنون كه خدا شامو عراق را براي مسمانان گشود سپاهي سوي جزيره فرست و يكي از سه كس، خالدبنعرفطه يا هاشم بن عتبه و يا عياض بن غنم را سالارشان كن و سعد، عياض ابن غنم را باسپاهي روانه جزيره كرد و ابوموسي اشعري را نيز همراه وي نمود با پسرش عمربنسعد كه نوسال بود و كار به عهده نداشت. مردم آنجا با وي صلح نمودند تا جزيه دهند. پس از چندي ابوموسي را سوي نصيبين فرستاد و عمربن سعد را نيز با گروهي سوي رأسالعين فرستاد كه عقبدار مسلمانان باشند و خود نيز با بقيه سپاه سوي دارا رفت و آنجا راگشود.